فصل سرد من

وقتی عشق عشق واقعی باشد زمان حرف احمقانه ایست

فصل سرد من

وقتی عشق عشق واقعی باشد زمان حرف احمقانه ایست

فروغ من

سه شنبه، 11 آذر، 1382
فروغ من
فکر نمیکنم هیچ شاعری به اندازه فروغ به جوهر شعر نز دیک شده باشه(قانون صادر نمیکنم نظر شخصیه)
من عاشق فروغم
با شعراش زندگی میکنم
با فیلماش که اونم مثل یه شعره
خانه سیاه است.
نیمیدونم از کی شعرای فروغ رو میخوندم ولی از چند سال پیش که دنبال تمام کاراش بودم.
دیدم مروارید یه مجموعه ازش زده به طرز وحشتناکی سانسور کرده ولی انتشارات نوید المان شرقی یه مجموعه نسبتن کامل زده که بدک نیست ولی خیلی از شعرا رو نداره مثل
گل سرخ
در خیابان های سرد شب
...
یه چیزه دیگه یه سخنرانی از سروش گوش میکردم که تو اون سخنرانی خیلی از شاعرای معاصرو مثل فروغ و شاملو رو متهم میکرد به زمینی بودن.من نیمیدونم یکی میخواد زمینی باشه باید چیکار کنه به کسی چه ربطی داره یکی نیست بگه(واقعن نیست) اقای سروش شما که ان قدر اسمونی بودی دیدیم اوایل انقلاب!؟ چه بلای سر دانشگاها اوردی
تو کشور ما یه سری از ادما رو اون قدر بزرگ کردن که کسی جرعت نداره چیزی بگه جریان لباس پادشاس.... بگذریم
ا چند تا از شعرای فروغ که دیونشم
و چهره ی شگفت از ان سوی دریچه به من گفت
حق با کسیست که میبیند
من مثل حس گمشدگی وحشت اورم
اما اه خدای من چگونه میشود از من ترسید
من من که جز بادبادکی سبک و ولگرد بر پشت بامهای مه الود اسمان نبوام
و عشق
و مرگ
درد ونفرتم را در غربت شبانه قبرستان موشی به نام مرگ جویده است
یکی دیگه:
روز یا شب
نه ای دوست غروب ابدیست
چون دو تابوت سپید
و صداهایی از دور از ان دشت غریب
بی ثبات و سرگردان همچون حرکت باد
سخنی باید گفت
سخنی باید گفت
دل من میخواهد با ظلمت جفت شود
سخنی باید گفت
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد